قرار عاشقی - شب دوم
يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ب.ظ
نیزه داشت خم می شد
می شکست از غم ...
سر شش ماهه ای بر فرازش بود...
بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده...
چه غم اگر که نگاه همه جوابم کرد
نگاه مادرت امسال هم حسابم کرد
دعای مادر تو بود و آمین رسول
خدا برای عزای تو مستجابم کرد...
۹۴/۰۸/۰۳