السلام علیکِ یا بنت رسول الله یا فاطمه الزهراء

السلام علیکِ یا بنت رسول الله یا فاطمه الزهراء

دوست واقعى! اگر پیروان ما -که خداى آنان را در فرمانبردارى خویش توفیق ارزانى بدارد- به راستى در راه وفاى به عهد و پیمانى که بر دوش دارند، هم دل و یک صدا بودند، هرگز خجستگى دیدار ما از آنان به تأخیر نمى‏افتاد و سعادت دیدار ما، دیدارى براساس آگاهى عمیق و خالصانه نسبت به ما، زودتر روزى آنان مى‏گشت.

از این رو (باید بدانند که) جز برخى رفتار ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و آن عملکرد را زیبنده اینان نمى‏دانیم، عامل دیگرى ما را از آنان دور نمى‏دارد. خداوند ما را در یارى، بسنده و نیک، کارساز است و درود او بر سرور و بشارت دهنده و بیم دهنده ما محمد (ص) و خاندان پاکش باد.

نامه‌ی امام مهدی(عج) به شیخ مفید.

آخرین نظرات
نویسندگان

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.

من از گناه خسته ام...

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۱۵ ب.ظ

 

 

 

اگر چه طبیبی و دوا درست میکنی
گهی برای خیر ما بلا درست میکنی

از اینطرف همیشه بارها خراب میکنم
از آنطرف همیشه بارها درست میکنی

گرچه من خجل شدم اگر چه سنگ دل شدم
تو از همین سنگ هم طلا درست میکنی

من از گناه خسته ام از اشتباه خسته ام
بجان مادرت بگو مرا درست میکنی؟

گدای آستانه ات شدن به دست ما نبود
تو با کریمی خودت گدا درست میکنی

کنار تو غریبه های شهر نیز راحتند
تویی که از غریبه آشنا درست میکنی

اگر بناست بعد از این مرا خراب تر کنی
از اول این خراب را چرا درست میکنی؟

از این دلی که سالهاست بندگی نکرده است
فقط تویی که بنده ی خدا درست میکنی

تویک غروب میرسی وگنبد بقیع را
شبیه گنبد امام رضا درست میکنی

 

 *************************************************

 

همیشه نشسته ایم و پشت سر هم برایش «باید» بافته ایم. لیست بلند بالایی از «باید»ها ساخته ایم تا او بیاید و همه شان را به تنهایی بر دوش بکشد و تمام درد های جامعه بشری را به تنهایی مداوا کند و تمام انتظارات ما را برآورد. هر وقت از دنیا خسته می شویم، هر وقت مشکلی آزارمان می دهد، فارغ از این که چقدر بزرگ یا به کجا مربوط باشد، آهی می کشیم و می گوییم: «آقا می آید و همه مشکلات را حل می کند.»، «آقا که آمد باید فلان شخص را فلان کند»، «آقا که آمد باید این کار را این طور درست کند» و هزاران جور جمله جورواجور دیگر. هر چه فکر می کنم یادم نمی آید جایی به خودم گفته باشم«آقا از من چه انتظاری دارد؟» خوب که فکر می کنم، می بینیم ما شده ایم درست لنگه بنی اسرائیلی هایی که به موسایشان گفتند: «ما همین جا نشسته ایم؛ تو با خدآیت برو و دشمنان را از ارض موعود بیرون کن؛ بعد ما می آییم و با آرامش در آن سرزمین زندگی می کنیم.» انگار ما هم می خواهیم موسایمان را که می آید تا نجات مان دهد و از چنگال فرعون ها برهاند؛ تک و تنها، با خدایش به جنگ ها و سختی ها بفرستیم و منتظرش بمانیم تا با پیروزی برگردد و یک جهان پر از صلح و آرامش را دو دستی تقدیم مان کند. آیا زمان آن نرسیده است که از خود بپرسیم «او از من چه انتظاری دارد؟» شاید اگر او را بشناسم، انتظاراتش هم برایم شناختنی شوند...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۳
طاها

نظرات  (۲)

سلام دعوتید به مطلب

شاید آخرین نفس

پاسخ:
علیکم السلام
سلام
بارها از خودم پرسیده ام,جوابش را هم خوب بلدم که از من چه انتظارى دارد,اما پایم میلنگد ...
شما راه حلى ندارید؟؟؟
پاسخ:
علیکم السلام


روی م سیاه روز قیامت به جای من
بنشین و باخدا توحساب وکتاب کن...


راه حل ندارم


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی