السلام علیکِ یا بنت رسول الله یا فاطمه الزهراء

السلام علیکِ یا بنت رسول الله یا فاطمه الزهراء

دوست واقعى! اگر پیروان ما -که خداى آنان را در فرمانبردارى خویش توفیق ارزانى بدارد- به راستى در راه وفاى به عهد و پیمانى که بر دوش دارند، هم دل و یک صدا بودند، هرگز خجستگى دیدار ما از آنان به تأخیر نمى‏افتاد و سعادت دیدار ما، دیدارى براساس آگاهى عمیق و خالصانه نسبت به ما، زودتر روزى آنان مى‏گشت.

از این رو (باید بدانند که) جز برخى رفتار ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و آن عملکرد را زیبنده اینان نمى‏دانیم، عامل دیگرى ما را از آنان دور نمى‏دارد. خداوند ما را در یارى، بسنده و نیک، کارساز است و درود او بر سرور و بشارت دهنده و بیم دهنده ما محمد (ص) و خاندان پاکش باد.

نامه‌ی امام مهدی(عج) به شیخ مفید.

آخرین نظرات
نویسندگان

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

 

 

 

خدا را چه دیده ای!!

 

شاید با همین حسرت خوب بودن

یک روزی رفتیم پیش خوب ها....!!


 

هفته دفاع مقدس یادآور مجاهدت های دلاور مردان عرصه های نور، پاکبازان کوی عشق، سالکان طریق هدایت، عارفان وادی معرفت، شهیدان همیشه جاویدی است که خون سرخشان صبحدم پیروزی نور بر ظلمت را به ارمغان آورد و عزت اسلام و آزادی میهن و امنیت و آسایش ملت مرهون ایثار و فداکاری آنان است.

به پاس ارج نهادن به آن همه غیرت، شرافت و مردانگی و با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت مراسم دومین یادواره شهدای مسجد امام هادی(علیه السلام)  همزمان با هفته دفاع مقدس برگزار میگردد لذا از محضر گرانقدر شما دعوت می شود تا زینت بخش محفل الهی ، معنوی ما باشید.

 

زمان: جمعه چهارم مهرماه – بعد از نماز مغرب و عشاء

مکان: خیابان 24 آذر – کوچه 27 – مسجد امام هادی (ع)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۰۲
طاها

 

 

آیت الله العظمی محمد تقی بهجت (رضوان الله تعالی علیه):

چهل روز مانده به محرم، چله گناه نکردن بگیرید تا سوز دل و اشک چشمانتان برای سیدالشهدا (علیه السلام) فراوان گـردد.


 

 کربلا نرفتن سخت است /کربلا رفتن سخت تر! / تا نرفته ای شوق رفتن داری / تا رفتی شوقِ مُردن / کربلا رفته ها می دانند؛ / بعد از کربلا ، روضه حسین ؛ / حکمِ زهر دارد برای دلِ اوراق شده زائر! / آخر اینجا ؛ / دیگر عبّاس نیست ؛   / تا آرام شوی در حریم امنش...

...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۱۳
طاها

 

از آخرین قرار عاشقانه ما چند سالی می گذرد. یادتان هست سال هزار و سیصد و تنهایی؟ من و شما و عشق، سر قرار همیشگی وصل، ساعت دلتنگ و نیم؛ رواق پر داغ سینه ام، صحن بی شکیبی دستانم، بست حسرت، حجره افسوس، کنج دنج دلتنگی! چقدر می گذرد از آخرین سلام و خداحافظی اشکانه‌مان. از آخرین دق الباب عاشقانه در باب الجواد. از آخرین وضوی نور در حوض دریایی مشرف به باب الرضا. از آخرین اقامه نماز محبت در جوار سایه رحمت شما. از آخرین دیدار عاشقانه و از آخرین نگاه غریبانه. از همان آخرین نفسی که نگاه بیابانی ام در نگاه دریایی شما گره خورد. و شرم رنج جدایی بود که از چشمانم می چکید. یادش بخیر آخرین روزی که از دست بلند شب رها شده بودیم. یادش بخیر آخرین طلوعی که به سرخی یک غروب، غمگین بودم.

 

حالا بی رمق در پشت در انتظار، روی پله برقی بی قراری نشسته ام. دوباره بی صبرانه منتظر دعوتنامه ام. هنوز هم امید دارم که برای حضور در مهمانی کریمانه خود بخوانی ام. من محتاج نوازش های نورانی شما در لحظه نیایشم. همیشه به پرستو های مسافری که چند صباحی در خانه لانه می کنند، لبخند می زنم. اما چه کسی از مهمان‌خانه دلم خبر دارد، که چند مسافر از روستای حزن‌آباد سفلی در آن سکنی گزیده اند؟ همین مسافرخانه غمزده ای که واقع در خیابان تن، کوچه سینه، دست چپ، جنب پلاک هشت است. همین مسافرخانه ای که شرح قصه پر غصه اش، لبخند را روی لب خشک می کند. چه کسی باخبر است از ناله هایی که در کنج یک بغض نشکفته، گوشه گیر شدند. چه کسی شمرده و می داند، رقم فراوانی اشک هایی که با حسرت دیدن دوباره تصویر بی قاب عشق از دیده می چکند و زمین گیر می شوند؟ حالا ساعت دقیقا دلتنگ و چهل و اشک دقیقه است.

...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۵
طاها