"چهل شب عاشقی" شب هفدهم
به آیت الله بهجت(ره) گفتند: کتابی درزمینه اخلاق معرفی کنید فرمودند: لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی "خدا می بیند"
مغازه دار اطراف حرم می گفت: مردم اینجا با پای علیل می روند داخل حرم و سالم بر می گردند، بی چشم وارد حرم عباس(ع( می شوند و با چشم بر می گردند، بدجوری اعتقاد دارند و جوابش را در جا می گیرند...
دل ما را می بینی آقا؟ سنگ و سنگین و خاموش! هی بردیمش به روضه ها و هی به عزای تو روی سینه مان کوبیدیم که دل را بیدار کنیم ولی نشد که نشد...
می دانم آقاجان! اعتقاد ما کم است ضعیف است کم سو است...
چه کنیم که بضاعت ما همین است و تلخی ِ این بیچارگی به زبانمان هم سرایت کرده و هی دوست داریم حسین و عباس بگوییم تا کام مان شیرین شود...
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین! إکشف کربی بحق اخیک الحسین